ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام على علیه السلام:
عفّت، نفس را مصون مى دارد و آن را از پستیها دور نگه مى دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 256 ، ح 5420
سیدعباس صالحی: درگذشت خسرو سینایی، خبری که موجب اندوه و افسوس شد
«خبر درگذشت کارگردان فرهیخته و دوستداشتنی سینمای ایران مرحوم خسرو سینایی موجب اندوه و افسوس شد. فقدان این سینماگر پیشکسوت و صاحب سبک را به خانواده بزرگ سینما صمیمانه تسلیت میگویم و از خداوند متعال برای آن عزیز از دست رفته آمرزش و آرامش ابدی و برای خانواده و بازماندگان محترم صبر و بردباری آرزومندم.»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی درگذشت خسرو سینایی کارگردان پیشکسوت کشورمان را تسلیت گفت.
چند نکته درباره چالشهای هنر نمایش در دنیای امروز
تئاتر زنده یا آنلاین؟
اردشیر صالحپور
استاد دانشگاه هنرهای نمایشی
ذات تئاتر به زنده بودن و همنفسی با تماشاگر استوار است به همین دلیل هم آن را هنر زنده مینامند. درست زمانی که «سینما» آمد برخی گمان کردند که بهزودی «تئاتر» از بین خواهد رفت؛ ولی چنین نشد. یعنی «سینما» این غول هنر جادویی حریف تئاتر نشد، بلکه همواره به نوعی بهلحاظ «بازیگران» و نیز «فیلمنامه» کمابیش وامدار تئاتر ماند. «کرونا» این میهمان ناخوانده اهریمنی قصد دارد تا تحولات اساسی در سبک زندگی و روال طبیعی زیست اجتماعی ایجاد کند و بشر عاجز را در بسیاری از امور به ستوه درآورده است. اما انسان، به مدد شعور، ابتکار و خلاقیتهای خود قطعاً دیر یا زود از پس این مشکل برآمده و به حیات خود ادامه خواهد داد، اما تا رفع مشکل نیز اهالی هنر بر آن هستند تا از پای ننشینند و بهعبارتی تئاتر را به تعطیلی نسپارند. شیوه اجرای «آنلاین» اگر چه امروزی و جدید جلوه میکند اما در دهه چهل، سابقهای داشت و هر هفته تماشاگران تلویزیون تازه تأسیس از طریق اجرای زنده و پخش مستقیم شاهد اجرای تئاترهایی بودند که هر چهارشنبه اهالی نمایش را گرد هم میآورد. آن زمان البته روش ضبط دیجیتال وجود نداشت و مثل بازی فوتبال، از طریق دوربین و بهصورت مستقیم پخش میشد و بعدها گونهای دیگر از تئاتر شکل گرفت که به «تله تئاتر» معروف شد که در واقع همان «تئاتر تلویزیونی»است. اینها اشکالی برای تقویت تئاتر بودند ضمن آنکه نمایشها همچنان بر صحنه به حیات خود ادامه میدادند و هیچکدام از این دو، منافی هم نبودند. نمایش رادیویی هم برای خودش عالمی داشت بویژه «داستان شب» که گویندگان مطرحی در آن اجرای برنامه میکردند که در ادامه نیز به «رادیو نمایش» منجر شد.
بیشک در دوران کنونی و باتوجه به طولانی شدن این ویروس و تأثیر همه جانبه آن بر زندگی آحاد و اقشار اجتماعی که منجر به تعطیلی تماشاخانهها شده است، روش آنلاین و تئاتر مجازی یکی از گونههایی است که میتواند در نبود تئاتر زنده و صحنهای تا حدودی کمبود تئاتر را جبران کرده و چراغ را به روش مجازی زنده نگه دارد. هر چند آن لطف و موهبت هم نفسی با تماشاگر ندارد اما این هم گونهای نمایش است که ویژگی خاص خود را داراست.
تئاتر البته هنری جمعی و گروهی است و نیازمند ارتباط و اشتراک هر چه بیشتر بازیگران و گروه اجرایی؛ اما اکنون که احتمال خطر هنوز مرتفع نشده با رعایت پروتکلهای بهداشتی و فواصل اجتماعی میبایست خطر ابتلا را کاهش داد و تئاترهایی را تولید و به شکل آنلاین و مجازی پخش کرد تا خلأ تئاتر صحنهای را جبران کند. البته عدهای معتقدند که حتی پس از گذر کرونا، بشر به سوی انزوا و دنیای مجازی گرایش بیشتری خواهد داشت و شاید همین تجارب، دیر یا زود به یک سنت و رویه نمایشی تبدیل شده و برای خود جریان و فرآیندی را رقم بزند، هر چند، مانع تئاتر زنده نخواهند بود.
نکته دیگر البته تولید فنی مناسب و بهکارگیری تجهیزات دقیق و امکانات ضروری ضبط مطلوب است که الزاماً باید بسیار دقیق اعمال شود وگرنه تماشاگر خیلی زود خسته می شود و ارتباط خود را با آثار نمایشی قطع خواهد کرد. آنچه مسلم است بشر باید خود را برای دنیایی از هم جدا و گسسته و ارتباطاتی مجازی با امکانات سایبری آماده کند. این احتمال تازهای است که جامعهشناسان هماکنون در حال پژوهش و بررسی مناسبات رفتاری در جهان آینده هستند.
رؤیاپردازی در بیداری
نلی محجوب
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
حتماً درمرور خاطرات کودکی، به چیزهایی اغراق شده میرسید که الان باورتان نمیشود چطور چنین تصوری داشتید. مسیرهایی که برایتان پایان نداشته و حالا به مسیری عادی و کوتاه تبدیل شده، سایه و صداهایی که شاید شما را میترسانده، شاید هم مدتها با آن سرگرم بودید و حالا فقط یک صدا و سایه و... است.
چه اتفاقی افتاده که اینها رنگ عوض کردند؟ چه چیز کودکی این فضا را ایجاد میکرده؟ این عادی شدن از کجا میآید؟ بخشی از آن قدرت تخیل است. تخیلی که رنگ و رویش را در بزرگسالی از دست میدهد. حتماً در کودکی با شنیدن داستانهایی که برایتان تعریف میکردند شبها و روزها خیال میبافتید، گاهی میخواستید قهرمان داستان باشید و ناجی، گاهی دلتان میخواست جای آن شخصیت باشید و...
اما آیا همه آن داستانهایی را که در کودکی شنیدید به خاطر دارید؟ یا چه کسی آن را تعریف کرده؟ چطور بعضی از آنها در ذهنتان مانده؟ حتماً برایتان پیش آمده که دلتان خواسته یک نفر و فقط همان یک نفر برایتان داستان بگوید، شاید هم همان داستان تکراری را حاضر بودید از زبان آن آدم بارها بشنوید. راز این ماجرا همان هنر قصه گویی است. قصه گو یک راوی شفاهی است. قصه گویی که از قصه گفتن لذت میبرد و خودش قصه را لمس میکند و باور میکند میتواند برای مخاطب باور پذیرش کند. متأسفانه در کشور ما کمتر قصه گویی برای بزرگسالان اتفاق میافتد. اما در بسیاری از جوامع مهم نیست شما چه شغلی داشته باشید، چه سنی داشته باشید. پای قصه شنیدن مینشینید و مجالی پیدا میکنید برای پرورش خیال و رؤیا. اینجاست که پرورش این تخیل به شما کمک میکند برای زنده بودن و بزرگترهایی که میتوانند تخیل کنند حتماً راهکارهای بهتری در زندگی پیدا میکنند. کاهش استرس و گریز از فشارهای روز.
قصه گویی جادوی تخیل است، رؤیاپردازی در بیداری؛ مهم نیست چه سن و شغلی دارید، مهم این است که چقدر بخواهید زنده بمانید.
هر کدام از ما میتوانیم مهارتهای قصه گویی را کسب کنیم و با تمرین، قصه گوهای خوبی باشیم. مخصوصاً کسانی که با بچهها سر و کار دارند نیاز به کسب این مهارت دارند که بدانند کی، کجا و چطور قصه بگویند. برای باور پذیر کردن یک خیال اصولی وجود دارد: تخیل، حقیقت مانندی، ایجاد حس یکدلی، لذت بردن از قصهای که میگویید و نترسیدن از تمسخر. باور داشته باشید بهترین قصه گوی دنیا هستید. قصه گوی خوب زبان بدن را میداند. و این زبان بدن نه تنها در قصه گویی که در بسیاری از موارد شغلی هم به ما کمک میکند که حس طرف مقابل را از حرکات بدنش بفهمیم.بارها شنیده اید قصهها ناجی هستند. هم برای قصه گو و هم برای شنونده قصه. تا نا امید نشوند، فرو نریزند و به زندگی ادامه بدهند. غوطه ور شدن در قصه عین خود زندگی است. وقتی در قصه جای شخصیتی میروید، اسمتان را عوض میکنید، رخت او را میپوشید. دیگر خودتان نیستید. ناخودآگاه رفتارتان تغییر میکند و تجربه زندگی دیگری را از سر میگذرانید. میتوانید با کلمات جدید و وارد کردن آن در داستانهای عامیانهای که برای همه آشناست بدون تغییر در روند داستان، داستان را مال خود کنید.
حتی میتوانید قصهای را از ته به سر تعریف کنید. با کلمات، با قصهها، با روحتان بازی کنید. بگذارید زنده بمانیم. قصه راه نجات خلاقیت، راه تجدید خاطره است. خوب شنیدن را یاد میگیریم و خوب دیدن را. و اینکه همه این مهارتها را چطوردر بیان به کار ببریم. اگر علاقهمند به قصه گویی هستید میتوانید تکنیکهای قصه گویی را در «رازهای قصه گویی» به قلم بآتریس مونته رو با ترجمه فرزانه فخریان یاد بگیرید.
«پالس»ی بر کهکشان موسیقی
نیما جوان
ناشر و تهیهکننده موسیقی
«از منظر فیزیک مدرن همه چیز در جهان در حال ارتعاش است. از یک اتم، یک سنگ، یک برگ، تا انسان، زمین و تمامیت هستی. ریشه تمام ارتعاشات «پالس» نخستین است که در هر جزء کیهان به گونهای آشکار میشود.»
این سطر اساس شکلگیری آلبوم «پالس» اثر پیمان یزدانیان است، آلبومی مشتمل بر دو قطعه بلند و بدون کلام، منتشر شده توسط نشر هرمس است. او نیاز به معرفی ندارد، همه او را با موسیقی فیلمهایش میشناسیم. «متری شیش و نیم» و «بنفشه آفریقایی» از آخرین ساختههای او در حوزه موسیقی فیلم است.
پیمان یزدانیان از آن دست موزیسینهایی است که نقش مهمی در پرورش مخاطبان موسیقی بدون کلام داشته است. آلبومهای یزدانیان (برداشت اول، برداشت دوم، گذر، همراه با باد، از انعکاس شهرهای دور، سوییت ها و...) در شمار پرفروشهای موسیقی بیکلام در این سالیان است.
او در آلبوم «پالس» در فواصل موسیقی مینی مال و در لحظاتی آتونال پیش میرود. قطعات به طور میانگین 20 دقیقه به طول میانجامد. که این خود نقطه قوت اثر است، امید است در اوضاع نا بهنجار موسیقی این روزها، خلق چنین آثاری آستانه تحمل شنونده را بالا برده و در دنیای منحصر به فرد اثر پیش ببرد.
آلبوم «پالس» مجموعهای است برای پیانـــــو (ساز تخصصی پیمـــان یزدانیان). او در این سالها بیشتر حرفها و دغدغههایش را با پیانو بیان کرده است. «پالس» همانطور که از مانیفستش پیدا است سعی در القای اهمیت ارتعاش بخصوص لحظه شروع ارتعاش دارد. پیانو و تمامیت این ساز در اختیار نوازنده است، حتی بدنه و سیمهای آن. اگر علاقهمند به شنا در کهکشان هستید، کافی است روی مبل بنشینید، «پالس» را پلی کنید و آرام آرام بر قوانین فیزیک غلبه کرده و بینیاز به هیچ نوع سوخت موشکی در دل سیاهچالهها سفر کنید.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#بورس
شاخص بورس تهران از ابرکانال دو میلیون واحد هم فراتر رفت و این خبر سهامداران و فعالان بورس را خوشحال کرد. کاربران اهل این بازار درباره این شاخص و دلیل رشدش مینوشتند و شرایط را پیشبینی میکردند. البته مثل همیشه بازار توصیههای بورسی هم داغ بود: «شاخص بورس تهران در کمتر از سه ماه دو برابر شد و صبح امروز از مرز ۲ میلیون واحد گذشت. بهنظر میرسد تنها کسبوکار تولیدی که در حال حاضر ارزش سرمایهگذاری و توان رقابت با بازارهای مالی را دارد «کیمیاگری» است.»، «شاخص ٢ میلیونو رد کرد و بورس هنوز سقوط نکرده»، «امروز شاخص کل بورس عدد دو میلیون رو هم رد کرد...اینکه ادامه چی میشه رو نمیدونیم، ولی امیدواریم این حجم پول ورودی به بورس توی رشد و توسعه صنعت کشورمون خرج بشه و نشه بلای جون مردم و عامل تورم.»، «روز خوب بورس ایران. آفرین داره این بورس اگر طی چند سال گذشته بورس ایران مطابق برنامهریزی خودش عمل میکرد شاخص الان باید عدد ۵ میلیون بود. این بورس مهار نشدنی هستش»، «هر کارمند اداری، یک گرگ وال استریت. مخصوصاً کارمندای شرکت نفت و مخابرات»، «ایرانخودرو و سایپا مدام نسبت به قیمت خودروهاشون اعتراض میکنن و میگن ما با این قیمتها داریم ضرر میکنیم. اون وقت قیمت سهامشون تو بورس داره مدام بالا میره. من از بورس خیلی نمیفهمم ولی چطوریه که یه شرکت به گفته خودش داره ضرر میده ولی سهامش رشد میکنه؟»، «خب به سلامتی شاخص کل بورس از دو میلیون واحد عبور کرد ولی لطفاً هیجانی و لحظهای تصمیم نگیرید. باید صبر کرد و دید فردا پس فردا چی میشه. خواهشاً از این پس با تحلیل، بررسی و وسواس خیلی خیلی بیشتری خرید کنید تا خدایی نکرده دچار زیان و ضرر نشوید.»، «شاخص کل بورس بالاخره مقاومت دومیلیون واحد رو شکست! باید دید توان ایستادن روی این عدد رو داره یا دوباره برمیگرده پایین»، «اینم شاخص 2 میلیون. اگه چند سال پیش به همچین رقمی واسه شاخص حتی فکر هم میکردی احساس میکردی شاید دیوونه شدی! ولی همونطور که تعداد ورودی افراد و ورود نقدینگی به بازار تغییر کرده. دیدگاه ما هم باید نسبت به تفکر سابق تحلیلی خودمون تغییر کنه».
یادی از سینایی
درگذشت خسرو سینایی کارگردان خوشنام سینمای ایران بر اثر بیماری کرونا در شبکههای اجتماعی بازتاب زیادی داشت. به جز موج تسلیتها و انتشار عکسهای او توسط هنرمندان و چهرههای سینمایی، کاربران با نوشتن درباره سینایی و کارهایش از او یاد کردند. بخصوص آثار مستند و بعضی فیلمهای او که کمتر مورد توجه قرار گرفتند اما شاخص بودند: «خسرو سینایی سال ۱۳۵۶«تهران امروز» را ساخت که تصویری کمنظیر از پایتخت یک سال قبل از انقلاب را نشان میدهد. یاقوت، «زن سرخپوش» که گویا از شمال برای دیدار معشوق به تهران آمده بود و همیشه در میدان فردوسی دیده میشد، از چهرههای بهیاد ماندنی سینمای سینایی و شاید بازتابی از خود او است.»، «برخی صحنههای «در کوچههای عشق» را هنوز به یاد دارم، ساخته خسرو سینایی که واقعیت جنگ را عیان میکرد. میان آن فیلمهایی که به اسم سینمای جنگ ساخته شد، این یکی چه فیلم خوبی بود با فیلمبرداری بهتر علی لقمانی. آدمهای داستان را میفهمیدی، آنهایی را که از گلولهباران آبادان گریختند و آنهایی را که ماندند. با همهشان همذاتپنداری میکردی. آشوب جهان را میدیدی و مبارزه غریزی برای نجات، جایی که جنگزدهها بیهیچ فکری به هر چیزی خود را میآویزند بلکه زندگی ادامه یابد.»، «دوسال پیش در دورهمی کوچکی که کافهتهرون برای یکی از قدیمیهایخیابان ویلا برگزار کرد، آقای خسرو سینایی عزیز بعداز مدت ها و به سختی آکاردئونی را به سینه فشرد و موسیقی تابستانی قشنگی برایمان زد، خنده نوازندهای که سازش را به او قرض داده بود هرگز فراموش نمیکنم، پر بود از ستایش و مهر.»، «خسرو سینایی به یک دلیل هیچگاه جزو بدنه سینمای ایران نبود. تقدم اخلاق بر حرفه. سینمای ایران نمونه مشابهی نداشته و شاید نخواهد داشت! »، «روح خسرو سینایی شاد. روشنفکر واقعی و متشخص و حرفهای بود. سالها منتظر سرمایه برای ساخت فیلمی تاریخی درباره مهاجرت لهستانیها به ایران در دوران جنگ جهانی ماند و در نهایت اجل مهلتش نداد. اما «در کوچههای عشق» از بهترین کارهاش و یکی از قدرنادیدهترین فیلمهای دهه ۱۳۶۰ بود.»، «راوی مرثیهها بود: مرثیه عروسان آتش، مرثیه آوارگان جنگ، مرثیه مهاجران ویرانشده، مرثیه وحشت وجدان، مرثیه گمشده، مرثیه انسان. و حالا مرثیه راوی، در طاعون بلا.»، «در انجمن ارامنه، با خسرو سینایی آخرین دیدارم را داشتم. پیاده، مهناز را آمدیم پایین و از مهاجران لهستانی حرف زدیم؛ از خصلتهای مهاجرت گفت که یکیش، فراموشی گذشته در عین نپذیرفتن اکنون و دل نبستن به آینده بود.»، «اسم خسرو سینایی رو با صدای آکاردئون به یاد میارم همیشه.»، «خسرو سینایی از مودبترین، باشخصیتترین و آدمحسابیترین آدمهای سینمای ایران بود که دیده بودم. همه بهنام کارگردان عروس آتش میشناسندش، اما بهنظرم مستند مرثیه گمشده بهترین اثر او بود.»، «صداتون رو فراموش نمیکنم و اشکی که تو چشمهاتون جمع شده بود، روزی که سرکلاس فیلم «شرح حال» رو گذاشتید و از دلیل برگشتتون به ایران گفتید و بغضی که بعدش با من موند. اونروز اومدم بهتون گفتم چه خوشحالم شاگردتون شدم و اعتراف کردم قبلتر ارزش این ساعتها رو درک نمیکردم»، «زندگی و کارهای خسرو سینایی رشک برانگیز بود. حیف که جهان از نگاهش محروم شد. سینمای ایران و بویژه سینمای مستند ایران از او یادگار بسیار دارد.».
به نام تاریخ
13 مرداد
137 روز از سال و تقریباً نیمی از فصل تابستان گذشت. امروز را هم با یاد هنرمندان و چهرههای فرهنگی ایران و جهان بگذرانیم.
تولدها
حسن حسندوست: تدوینگر نام آشنای سینمای ایران سال 1336 در چنین روزی به دنیا آمد. حسن حسندوست در مدرسه عالی تلویزیون و سینما تدوین را یاد گرفت و ابتدا در تلویزیون کارش را آغاز کرد پس از آن به سینما آمد و اولین کار رسمی اش تدوین فیلم «شهر موش ها» بود. از سالهای 48 تا 54 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت میکرد و در این مدت دو فیلم هشت میلیمتری هم بهنامهای «سیلی» و «نبرد» ساخت که فیلم «نبرد» برنده جایزه آماتوری شد. در عین حال تدوین را در سینما با فیلمهای برجستهای چون «اجاره نشین ها»، «هامون»، «مادر»، «سارا»، «چکمه»، «پری»، «بچههای آسمان»، «رنگ خدا» و «باران» ادامه داد و «خورشید»، «آن سوی ابرها» و «فراری» آخرین فیلمهایی هستند که با تدوین او روی پرده رفتهاند. حسندوست برای تدوین فیلمهای «هامون» و «بچههای آسمان» سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را گرفت.
سیروس همتی: بازیگر و کارگردان تئاتر و تلویزیون امروز 48 ساله میشود. سیروس همتی با بازی در فیلم «مارمولک» و سریال «خداحافظ بچه» شناخته شد هرچند که پیش از این در سریالهای «خاک سرخ» و«آشپزباشی» بازی کرده بود. او تئاتر را از سال 70 آغاز کرد و در نمایشهایی چون «برف سبز»، «رؤیاهای خلیج فارس»، «دزدآب»، «بلوطهای تلخ»، «مومیا» و «مردی در آیینه» بازی کرد. ضمن اینکه نمایشهای «قربانی»، «ح دو چشم»، «مجلس برادرکشی»، «ماجرای نیمه شب» و «اسب تهران» هم با کارگردانی همتی روی صحنه رفتهاند.
درگذشت ها
کولت: سیدونی گبریل کولت یکی از شاخصترین نویسندگان زن فرانسوی سال 1954 در چنین روزی درگذشت. کولت متولد سال 1873 بود و با ناشری بهنام «آنری گوتیه ویلار» ازدواج کرد و پس از آن نوشتن را بهصورت جدی دنبال کرد. ماجراهای چهار جلدی «کلدوین» اولین کتابهای او بودند که از سال 1900 منتشر شدند. پس از آن «ماجراهای مین» را نوشت که موفقیت زیادی برایش همراه آوردند هرچند که این کتاب ها بهعنوان اثر مشترک او و همسرش منتشر میشدند. کولت پس از جدایی از همسرش، ضمن بازی در نمایشهای موزیکال کتابهای «عزلت عاطفی» و پس از آن «آواره» را نوشت که این کتاب کولت را به شهرت رساند. «شری» مهمترین اثر کولت در سال 1920 منتشر شد و پس از آن با «گندم نارس»، «سرانجام شری»، «دومی»، «ماده گربه» و «بگو مگو» نویسندگی را ادامه داد. کولت پس از آزادی فرانسه در جنگ جهانی دوم بهعنوان یکی از چهرههای ادبی برجسته فرانسه به شمار میرفت و نشان «لژیون دونور» را هم گرفت.
الکساندر سولژنیتسین: نویسنده روس سال 2008 در چنین روزی درگذشت. الکساندر سولژنیتسین از نوجوانی به ادبیات علاقه داشت و همزمان با تحصیل در رشته ریاضیات، ادبیات و فلسفه هم میخواند. تا
44 سالگی بهعنوان نویسنده مشهور نبود اما سال 1962 با نوشتن داستان «یک روز ایوان دنیسوویچ» به شهرت رسید. رمان «درخت بلوط و گوساله» اثر بعدی او بود اما رمانی که الکساندر سولژنیتسین با آن بیشتر شناخته شد «مجمع الجزایر گولاگ» بود. او از 1945 به مدت 8 سال به جرم تشکیل یک سازمان ضدانقلابی در اردوگاه کار اجباری گولاگ به سر برد و ماجراهایش جرقه نوشتن این کتاب شد. کتابی که بهدلیل محدودیتهای الکساندر سولژنیتسین در شوروی آن زمان در فرانسه منتشر شد. او بهدلیل افشای جنایات استالین در رمانهایش پس از آزادی از اردوگاه کار اجباری گولاگ به تبعیدی 20 ساله در قزاقستان رفت و بالاخره در 1974 از شوروی اخراج شد. هرچند که سال 1994 و پس از فروپاشی شوروی به کشورش بازگشت. الکساندر سولژنیتسین در سال 1970 برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
جوزف کنراد: نویسنده بریتانیایی- لهستانی سال 1924 درگذشت. او متولد 1857 بود و ابتدا بهعنوان نویسنده داستانهای پسربچههای دریانورد شناخته میشد چون در کشتیرانی تجاری فرانسه کار میکرد اما پس از گذشت سالها امروز بهعنوان داستان سرایی ماهر شناخته میشود. کنراد از سال 1894 که نویسندگی را پس از پایان کارش در دریا جدی دنبال کرد 13 رمان، 2 جلد خاطرات و 28 داستان کوتاه نوشت که «غریبه دریازده»، «کاکاسیاه کشتی نارسیسوس»، «قربانی هفت جزیره»، «نوسترومو» و «دل تاریکی» از جمله آثار او هستند. او سال 1914 برنده نشان «شوالیه» و مدرک افتخاری از 5 دانشگاه شد که همه را رد کرد.
عکس نوشت
میلان کوندرا، نویسنده سرشناس کتابخانه و آرشیو شخصی خود را به یک کتابخانه در شهر زادگاهش در جمهوری چک اهدا کرد. این کتابخانه در شهر برنو چک قرار دارد و مسئولش گفته که «کل مجموعه و آرشیو کوندرا در فصل پاییز از آپارتمان کوندرا در پاریس به این کتابخانه منتقل خواهد شد.» این مجموعه شامل نسخههایی از کتابهای نویسنده به ۴۰ زبان مختلف، نقدها و مقالاتی به قلم یا درباره او و آثارش، عکسها و نقاشیهای کوندرا میشود و وزیر وقت فرهنگ چک این اقدام را یک «رویداد فرهنگی خارقالعاده» توصیف کرده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
سیدعباس صالحی: درگذشت خسرو سینایی، خبری که موجب اندوه و افسوس شد
-
تئاتر زنده یا آنلاین؟
-
رؤیاپردازی در بیداری
-
«پالس»ی بر کهکشان موسیقی
-
شهروند مجـــازی
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین